عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک
بر روی یک دیوار مخروبه در سوسنگرد با خطی شتابزده این جمله نوشته شده بود: صدای توپ و خمپاره همه جا را فرا گرفته و دشمن وارد شهر شده و تا چند لحظه دیگر همه ما شهید خواهیم شد. برای ما شهدای گمنام فاتحه بخوانید. ناهار اشرافی داشتیم (نان و ماست) سفره را انداخته و نینداخته دکتر چمران از راه رسید.دعوتش کردیم بماند.دست هایش را شست. بر سر همان سفره نشست یکی پرسید:پس این وزیر دفاع که گفتن قراره بیاد چی شد؟ بقیه خندیدند... شهید صیاد دو پایش از ساق شکسته بود و در آن سرما حاضر نشد یک مسکن به او بزنیم و حتی حاضر نشد جلوتر از دیگران او را معاینه کنیم. شهید دکتر رهنمون در جبهه ها خودش را راننده آمبولانس معرفی کرده بود در حالی که رئیس یک کارخانه بزرگ داروسازی بود. روی تخته سیاه کلاس یکی از مدارس خرمشهر که موشک خورده بود این جمله نوشته شده بود:((اسلام درس اول و آخر شماست بچه ها)) صفحه قبل 1 صفحه بعد آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|